- گفتار نهم
- ماه رمضان، ماه حرکت به سوي خداوند
ارزشهاي معنوي و برکات بينظير ماه مبارک رمضان در ميان مسلمانان مغفول مانده است و از اين جهت توجه لازم به اين ماه پر نور و برکت نميشود. در اين ماه مبارک، انسان ميتواند خود خداوند را عيدي بگيرد. توجه به برکات اين ماه و استفادۀ معنوي از آن موجب ميشود در روز عيد فطر، عيدي انسان خود حق تعالي باشد.
ماه مبارک رمضان، ماه تزکيه و تهذيب نفس است و چنان انسان را تزکيه ميکند که مصداق «قَلْب الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[1] ميشود؛ يعني قلب او را جايگاه خداوند متعال ميگرداند. ماه مبارک رمضان ميتواند انسان را به مقام وصل و مقام شهود برساند، به گونهاي که عبادات و به خصوص نماز او مکالمه و معاشقه با پروردگار عالم باشد. ماه مبارک رمضان ميتواند انسان را به جايي برساند که بر عالم وجود مسلّط شود و بتواند هرچه میخواهد، انجام دهد؛ همانگونه که خداوند در حديث قدسي فرموده است: «اي بندۀ من! تو به مقام عبوديت برس، آنگاه هرچه من ميکنم، تو هم ميتواني همان را انجام دهي.»[2]
چنين انساني نه فقط ميتواند شيطان انسي و شيطان جنّي را در غل و زنجير کند، بلکه ميتواند عالم مجردات و ملائک را تسخير نمايد و بر عالم وجود تسلّط پيدا کند. اگر در روايات بسياري تأکيد شده است که متوجه برکات ماه مبارک رمضان باشيد و علاوه بر روزهداري، با خداوند منّان رابطۀ عاطفي بر قرار کنيد، براي اين است که در اين ماه، انسان ميتواند راه صد ساله را طي کند و به مقصود برسد.
البته پيمودن مسير حرکت به سوي خداوند و رسيدن به لقاي الهي، سخت نيازمند توجّه و بيداري است؛ همان توجه و بيداري که استاد بزرگوار ما علامه طباطبایي) در آخرين لحظات حيات، اين واژه را مرتّب تکرار کردند تا از دنيا رفتند: «توجّه، توجّه، توجّه».
حيف است ماه مبارک رمضان بيايد و به غفلت بگذرد. حيف است در اين ماه عزيز، روزه گرفتن براي ما سخت و سنگين باشد. حيف است روزها و شبهاي ماه مبارک رمضان با ساير ايّام و ليالي سال، براي ما تفاوتي نداشته باشد.
حيف است براي رفع تکليف و براي فرار از جهنّم مجبور باشيم روزهاي بگيريم و نمازي بخوانيم. بايد بدانيم که هدف اصلي از روزه، تحمّل سختي گرسنگي و تشنگي نيست و اساساً هدف خلقت انسان، گذران چند سال زندگي توأم با مشقّت و سختي نيست.
- هدف از خلقت انسان
در ذهن بسياري اين سؤال مطرح است که انسان براي چه خلق شده است؟ به خصوص افرادي که زندگي خود را با مشقّت ميگذرانند، بيشتر با اين سؤال مواجه هستند و حتّي گاه گاهي با زبان ميپرسند که خداوند براي چه ما را خلق کرده است؟
جداً اگر هدف از خلقت انسان اين باشد که عمري براي خوردن، پوشيدن، مسکن و ازدواج، تلاش و کوشش کند تا در رفاه قرار گيرد و پس از اين تلاشها و فارغ از برخورداري يا محروميّت از رفاه دلخواه خود، بميرد، بايد بگوييم خداوند متعال ظلم کرده است. معلوم است که اين نوع زندگي، عبث و بيهوده است و مسلّماً چنين نسبتي براي خداوند حکيم سزاوار نيست؛ لذا قرآن کريم در اين باره ميفرمايد:
“أفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ”[3]
خيال ميکنيد براي خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و تلاش و کوشش شبانهروز و زحمت و مشقّت دنيوي خلق شدهايد؟ نه! براي اين کارها خلق نشدهايد. پس براي چه خلق شدهايد؟! قرآن شريف در اين باره، نکات آموزنده و روشنگرانۀ بسياري دارد. گاهي احترام به انسان را به آنجا رسانده که ميفرمايد: اي انسان! عالم هستي را براي تو و تو را براي خودم خلق کردم :
“أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً”[4]
قريب به مضمون اين آيۀ شريفه، در قرآن کريم تکرار شده است و تکرار اين معاني و مضامين، دليل بر تأکيد است. تأکيدات قرآن کريم نيز ضرورت توجّه انسانها به موضوع مورد نظر را مينماياند. قرآن کريم در آيۀ ديگري ميفرمايد: “وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي”[5] يعني تو را براي خودم خلق کردم. اين جمله به اين معناست که انسان ميتواند به جايي برسد که دل او عرش خدا شود: «قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»[6]. به بيان ديگر انسان ميتواند در همين دنيا به مقام «تبتّل» برسد.[7] تبتّل به معناي دلکندن از همه چيز و همه کس و فقط دل بستن به خداوند رحمان است. رسيدن به اين مقام، بیش از دنيا و آنچه در دنياست و حتّي بیش از بهشت و آنچه در بهشت است، ارزش دارد.
- لذّت و شادماني حقیقی
در روايتي[8] آمده است که در بهشت، بعضي افراد منغمر در عالم وحدت هستند. به قدري خداوند بر دل اين افراد حکومت دارد و آنان متوجّه خداوند هستند که از همه چيز حتّي بهشت و نعمتهاي آن دل کندهاند. به همين علّت، بهشت و انواع نعمتهاي آن در پيشگاه خداوند شکايت ميکنند که خدايا! تو ما را براي او خلق فرمودهاي، ولي هيچ توجّهي به ما ندارد و از ما دل کنده است. خطاب ميشود: اين بنده به من دل بسته است، بگذاريد منغمر در عالم وحدت باشد. در ادامۀ روايت ميفرمايد: پروردگار عالم در شبانه روز چندين مرتبه به اين افراد نظر دارد و آنها در هر نظري، سعۀ وجودي پيدا ميکنند. در روايت ميفرمايد: مُلک او زياد ميشود، ولي معناي حقيقي روایت اين است که سعۀ وجودي پيدا ميکند. آنگاه بهشت براي او کوچک ميشود و به مقامي ميرسد که به او خطاب ميشود:
“يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ! ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ! فَادْخُلي في عِبادي ! وَ ادْخُلي جَنَّتي”[9]
بندهام! چون بهشت، حتّي بهشت عدن و بهشت رضوان براي تو کوچک است، پس جاي تو نزد من است. نزد خود من بيا. من از تو راضيام و تو از من راضي هستي و جايگاه تو در بهشت، در همسايگي حضرت فاطمۀ زهرا و اهلبيت( است.
انسان خلق شده تا به اين مقامات بلند الهي دست پيدا کند، ولي از آنجا که توجه ندارد، با غم و غصّه از خداوند متعال گله و شکايت ميکند و غافل از علّت خلقت و ارزش والاي آن، ميگويد: اي کاش خداوند اصلاً من را خلق نکرده بود و من به دنيا نيامده بودم!
بالاترين ناشکريها و بالاترين بيوفاييها نسبت به پروردگار عالم، همين نوع شکايات است. البته پروردگار عالم هم جواب ميدهد، ولي گوش شنوايي وجود ندارد که پاسخ خداوند را بشنود. خداوند سبحان ميفرمايد: من شما را خلق نکرده بودم تا مثل کرم ابريشم دور خود تار بتنيد و به اين دنيا دلبستگي پيدا کنيد. بلکه من شما را خلق کردم تا با عباداتي نظير روزه، به جايي برسيد که موقع افطار و لقاي خداوند، بالاترين لذّتها را داشته باشيد:
«لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّه»[10]
البته روزه هنگامي از اين برکات نوراني برخوردار است که مشتاقانه، واقعي و براي رضاي خداوند باشد، و الاّ روزه گرفتن و نماز خواندن از ترس جهنّم، براي انسان سخت و سنگين و مشقّتبار است. به همين علّت وقتي ماه رمضان در تابستان و در هواي گرم فرا ميرسد، بسياري از مردم از آن واهمه دارند و با دلهره و نگراني وارد اين ماه عزيز ميشوند، در حالي که اهل دل، ساعت و دقيقه شماري ميکنند که ماه رمضان بيايد و روزه بگيرند و موقع افطار، به لذّتي وصف ناشدني دست يابند که بیش از دنيا و آنچه در دنياست، ارزش دارد.
پس از آن، به لذّت حضور در محضر پروردگار متعال و لقاي او ميانديشند و در شبهاي ماه مبارک رمضان با دعا و راز و نياز، با نماز شب و قرائت دعاي ابوحمزۀ ثمالي در دل شب، با خداي خويش معاشقه و مکالمه ميکنند و لذّت روي لذّت ميبرند و هر کدام از اين لذّتها، بهتر و برتر از ديگري است.
بنابر آياتي که تلاوت شد، انسان خلق شده تا عالم وجود براي او و او براي خداوند متعال باشد. وقتي چنين شد، يک «يا الله» او ميتواند عالم را تکان دهد و در اين صورت است که خواب او هم در ماه رمضان عبادت است، نفس کشيدن او نيز عبادت محسوب ميشود؛ زيرا او خود را براي خدا ميداند. خوشا به حال کساني که با شناخت وظيفه، به آن عمل ميکنند.
- انسان، خليفۀ خداوند
دستۀ ديگري از آيات قرآن کريم، هدف از خلقت انسان را با زبان ديگري بيان ميکنند و ميفرمايند: خداوند به ملائکه گفت: اي ملائکه! ميخواهم کسي را خلق کنم که خليفةالله باشد:
“وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً”[11]
اين آيۀ شريفه در ابتداي قرآن کريم، بيان شده است و صرفاً مربوط به حضرت آدم(ع) و نبوّت و ولايت نيست، بلکه مربوط به انسان، يعني همان خليفۀ خداست.
حال بايد بدانيم انسان که خليفه و جانشين خداي تعالي در زمين است، چه ويژگيهايي دارد که چنين مقام بلندي به وي عطا شده است؟ استاد بزرگوار ما علاّمه طباطبایي) ميفرمودند: خليفه يا جانشين شدن، وقتي تحقّق مييابد که خليفه، قادر به انجام کارهاي آن موجود اصلي باشد؛ لذا خداوند به ملائکه فرمود: ميخواهم خليفةالله خلق کنم. ملائکه به اين امر توجّه نکردند و گفتند: خدايا اگر عبادت ميخواهي، ما تو را عبادت و تقديس ميکنيم، امّا در ميان انسانها، قتل و غارت، زد و خورد و ظلم و فساد زياد ميشود. خداوند به آنها جواب روشنی نداد و صرفاً فرمود: من از چیزهایی خبر دارم که شما خبر ندارید. و آدم(ع) را خلق فرمود. وقتي آدم خلق شد، خداوند او را مظهر اسماء و صفات خود قرار داد و با همۀ اسماء و صفات در دل و جان آدم، تجلّي کرد:
“وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها”[12]
پس از آن، آدم(ع) را به عنوان خليفةالله بر ملائکه عرضه داشت و ملائکه عذرخواهي کردند. سپس پروردگار عالم خطاب به ملائکه فرمود: همگان بر اين آدم سجده کنيد و همۀ ملائکه و فرشتگان سجده کردند:
“فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ”[13]
جبرئيل امين با همۀ عظمتش، حملۀ عرش با همۀ تقرّبشان و ساير ملائکه به آدم سجده کردند. معناي اين سجده آن است که فهميدند آدم، برتر از همۀ آنهاست.
- ماه مبارک رمضان، فرصتي براي تحقّق مقام خليفه اللهي
همانطور که بيان شد، خداوند متعال انسان را خليفۀ خود در زمين قرار داده است، امّا نکتۀ مهم آن است که انسان بايد زمينۀ برخورداري از مقام خليفةاللهي را در وجود خود ايجاد کند تا از آن مقام رفيع بهرهمند گردد. به بيان ديگر، هر انساني، لياقت و توفيق جانشيني خداوند را ندارد، هرچند خمير مايۀ اين جانشيني در وجود او نهفته باشد. پس بايد تلاش کند و به توفيق بهرهمندي از مقام جانشيني خداوند تعالي دست يابد. ماه مبارک رمضان، فرصت بسيار ارزشمند و کمنظيري براي نيل انسان به مقام خليفةاللهي محسوب ميشود و آدمي ميتواند در اين ماه، به جايگاهي والاتر و برتر از ملائکه دست يابد. به قول مثنوي، به جايي برسد که:
گفت جبريلا بیا اندر پيام گفت رو رو من حريف تو نيام
قرآن کريم ميفرمايد: انسان ميتواند به مقامي برسد که ملائکه را ببيند و ملائکه با او حرف بزنند و او را دلداري دهند:
“إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون ! نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ”[14]
ملائکه بر کساني که عاشقانه و حقيقتاً خداوند را ميخوانند و دلشان تجلّيگاه خدا شده است، نازل ميشوند و آنها ملائکه را ميبينند و ملائکه به ايشان دلداري ميدهند و ميگويند: دنيا چيست که شما براي آن غم و غصّه بخوريد؟ شما که خدا را داريد، چه غم داريد؟! در مورد گذشتهها غم مخوريد و از آينده نگران نباشيد، ما کمککار شما در دنيا و آخرت هستيم.
- سقوط ناشي از بيتوجهي
توجّه و بيداري در ماه مبارک رمضان، انسان را به مقام خليفةاللهي ميرساند. در مقابل، غفلت و بيتوجهي، سقوط شديد انسان را در پي خواهد داشت. قرآن شريف ميفرمايد: اي خليفۀ خدا! صعود يا سقوط تو، در دست خود توست. اگر صعود کني، ملائکه با تو همصحبت ميشوند، اما در صورت سقوط، بدتر از هر درنده و ميکروبي خواهي شد.
“إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ”[15]
بسياري از ميکروبها خطرناک هستند؛ بعضي از ميکروبها کشندهاند. اما قرآن کريم ميفرمايد: بدتر از ميکروب، کسي است که به جاي اينکه خليفةالله شود، سقوط کند. سقوط، او را به جايي ميرساند که به وسط جهنّم ميافتد و حميم جوشان روي سر او ميريزند و ميگويند: بديها، ظلم و جورها و خيانتهايي را که در دنيا انجام دادي، بچش! او در جهنم داد و فرياد ميکند، ولي از جانب پروردگار خطاب ميشود:
“قالَ اخْسَؤُوا فيها وَ لا تُكَلِّمُونِ”[16]
اعمال زشت، گناهان و ظلمهاي اين افراد، آنها را به صورت سگ درآورده است؛ لذا پروردگار عالم به ايشان نميگويد دور شويد، بلکه واژهاى را به كار مىگيرد كه در زبان عربى، در پاسخ به سر و صداى بیجاى سگان به كار گرفته مىشود: “اخْسَؤُا فيها”؛ زيرا کردار آنان به گونهاي بوده است که به جاي رسيدن به مقام خليفةاللهي، به حيوانات درنده شبيه شدهاند.
- مراتب روزه
باید توجه داشت که هر روزهای انسان را به این مقام والا نمیرساند. توضیح اینکه روزه سه مرتبه دارد: «روزۀ عوام یا فقهی»، «روزۀ خواص يا روزۀ اخلاقي» و «روزۀ اخصُ الخواص يا روزۀ دل».
روزۀ عوامانه، روزهاي است که معمولاً عموم مردم ميگيرند و هدف این است که به جهنّم نروند. روزۀ عوام صرفاً با اجتناب از آنچه به عنوان مبطلات روزه در رسالهها آمده، محقّق میشود. گرچه اين نوع روزه لازم و واجب است، ولي کافي نيست. حقيقتاً بايد گفت: هدف خداوند متعال از وجوب روزه، گرفتن روزۀ عوامانه نيست. انسان وقتي روزه ميگيرد، بايد علاوه بر اينکه شکم او روزه است، چشم و گوش و زبان او نيز روزه باشد. اين مسائل در رسالۀ مراجع تقليد نيست، امّا اگر کسي گناه کند، نظیر اینکه غيبت کند، تهمت بزند، نگاه حرام کند و دوستيابيهاي خلاف شرع داشته باشد، روزۀ او روزۀ واقعي نيست و از نظر اخلاقی باطل است، گرچه قضا و کفّاره ندارد.
پيغمبر اکرم(ص) دیدند زن روزهداري در حال فحش دادن به کنیز خود است. فرمودند: غذا بياوريد تا اين فرد بخورد. زن گفت: من روزه هستم. حضرت فرمودند: چگونه روزه هستی اما زبانت را به فحش آلوده میکنی؟![17] روزهاي که در آن غيبت باشد، روزهاي که همراه با فحش باشد، روزهاي که در آن تهمت باشد، روزهاي که در آن نگاه آلوده و برخورد نامناسب با نامحرم باشد، روزهاي که در آن ظلم به ديگران باشد و امثال آن، گرچه از نظر رساله و فقه درست است و قضا و کفّاره ندارد، امّا مقبول خداوند نيست و نميتواند از انسان خليفةالله بسازد.
بعضي از مردم در مراتب بالاتري روزه ميگيرند؛ يعني علاوه بر اينکه از مبطلات فقهي روزه اجتناب ميکنند و شکم و اعضا و جوارحشان روزه است، دل و قلبشان نيز روزه است. آنها در پايان ماه مبارک رمضان به جايي ميرسند که فقط به خداوند متعال دل بستهاند.
ماه مبارک رمضان، فرصتي براي تمرين روزهداري دل است. دل از آنِ خداست؛ نبايد باغ وحش باشد. اگر هر گوشهاي از دل را چيزي تصاحب کند، در حقيقت شرک و ظلم به خداست.
اگر نميتوانيم اينطور روزه بگيريم، حدّاقل باید مواظب باشيم چشم و گوش و زبان ما روزه باشد تا مورد قبول خداوند واقع شود؛ زيرا قرآن شريف ميفرمايد:
“إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ”[18]
- چند توصیۀ کوتاه
در ماه مبارک رمضان، موقع افطار، دعا کنيد و به دعاهاي کوچک و دنيوي نيز بسنده نکنيد. از خداوند بزرگ و بلند مرتبه، خواستههاي بزرگ داشته باشيد. يکي از دعاهايتان اين باشد که: خدايا! تو بايد دستم را بگيري. خدايا دست مرا بگير تا من خليفةالله شوم. يکي از دعاهايتان اين باشد که: خدايا! عاقبت امر ما، فرزندان ما و خانوادۀ ما را ختم به خير کن. نکند يک دفعه منحرف شويم و به خاطر دنيا، زير همه چيز بزنيم.
هرچه ميتوانيد به خلق خدا خدمت کنيد، به خصوص در اين وضعيت اقتصادي نامناسب که مردم از نظر معيشتي در تنگنا هستند، در حد توان از همديگر دستگيري کنيد و مشکلات يکديگر را رفع نماييد. نکند در نزديکي و در همسايگي شما افراد گرسنه و نيازمند باشند و شما خبر نداشته باشيد و آنان را ياري نکنيد!
به ديگران بسيار دعا کنيد. حتّي اگر نميتوانيد مشکلات زندگي مردم را رفع کنيد، براي آنها دلسوزي کنيد و موقع افطار، براي رفع گرفتاري همۀ مردم دعا کنيد.
از همگان تقاضا دارم که در ماه مبارک رمضان، با قرآن کريم انس داشته باشيد. هم قرآن بخوانيد، هم تفاسير آن را ملاحظه کنيد و هم در آن تدبّر و انديشه کنيد. نمازهاي جماعت، جلسات قرآن و حضور در مساجد را پررنگتر و باشکوهتر برگزار نماييد.
در اين ماه مبارک، از منبرها و سخنرانيهاي مفيد استفاده کنيد. از نوارهاي خوب ديني استفاده کنيد و آگاهي و اطّلاعات ديني خود را افزايش دهيد.
همۀ وقت خود را صرف تماشاي فيلم و سريالهاي تلويزيون نکنيد. حدّاقل نصف آن زمان را به خواندن قرآن و مطالعۀ کتابهاي ديني و رفتن به مساجد اختصاص دهيد.
[1]. بحارالانوار، ج 55، ص 39.
[2]. مستدرکالوسائل، ج 11، ص 258.
[3]. مؤمنون، 115: «آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؟»
[4]. لقمان، 20: «آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است.»
[5]. طه، 41: «و تو را براى خود پَروردم.»
[6]. بحارالانوار، ج 55، ص 39.
[7]. ر.ک: سير و سلوک؛ مقدّمه، صص 135 تا 137.
[8]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 200.
[9]. فجر، 27 تا 30: «اى نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.»
[10]. الکافي، ج 4، ص 65.
[11]. بقره، 30: «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت.»
[12]. بقره، 31: «و [خدا] همۀ [معانى] نامها را به آدم آموخت.»
[13]. حجر، 30: «پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند.»
[14]. فصّلت، 30 و 31: «در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد، در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم.»
[15]. انفال، 22: «قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانىاند كه نمىانديشند.»
[16]. مؤمنون، 108: «مىفرمايد: «[برويد] در آن گم شويد و با من سخن مگوييد.»»
[17]. الکافی، ج 4، ص 87.
[18]. مائده، 27: «خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد.»