1. بي اعتنايي

مطلب ديگري که دوش به دوش همین مطالب است و اهميت فوق‌العاه‌اي دارد و بدون آن، دعا و توسّل و سایر راهکارها فایده‌ای ندارد، تلاش و فعاليّت خود وسواسی است. و کاري هم که بايد در اين جهت انجام دهد، مبارزه‌ی منفی، یعنی بی اعتنایی است؛ بی‌اعتنایی نمودن به آن چه تخیّلش می‌گوید، بی اعتنایی به آن چه شیطان درون و شیطان برونش از او می خواهد. این بی‌اعتنایی وسوسه را از بين مي‌برد. اگر در طهارت و نجاست دچار وسواس است، باید نسبت به این موضوع بی اعتنا شود. مثلاً اگر دست او نجس شد، همین مقدار که زیر آب برد یا زیر شیر گرفت، آن را پاک بداند و شستشو را ادامه ندهد.

امام باقر% در این باره می‌فرمایند:

«إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَان([1])»

هنگامي كه شکِّ تو در نماز زياد شد، به نمازت ادامه بده و به شكت اعتنا مكن؛ زيرا با اين کار اميد است كه شك از تو دست بر دارد. همانا شك از جانب شيطان است.

و در روايت ديگری، امام معصوم% می‌فرمایند:

«لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بِنَقْضِ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ يَعْتَادُ لِمَا عُوِّدَ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّك‏ …. إِنَّمَا يُرِيدُ

الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَي أَحَدِكُمْ([2])»

شيطان خبيث را به شكستن نمازتان عادت ندهيد، چون او را بر اين كار حريص مي‌كنيد، همانا شيطان خبيث به آن چه تكرار شود، معتاد مي‌گردد. پس هر يك از شما به شکّش اعتنا نکند و نماز را زياد نشكند. پس اگر كسي چندين مرتبه اين گونه عمل كند، ديگر شك به سوي او باز نمي‌گردد. همانا شيطان خبيث، مايل است كه از او اطاعت شود، پس اگر از امر او سرپيچي شود، به سوي هيچ يك از شما باز نمي‌گردد.

و همین جا لازم است به کساني که دچار اين درد هستند، تذکر داده شود که اگر به وسواس خود بی اعتنایی نکنید، به مشکلات بدتر مبتلا مي‌شويد. روزي يک مادر گریه‌کنان همراه دخترش به نزد من آمدند، آن مادر می‌گفت: این دختر وقتی دستشویی می‌رود، حداقل چهار ساعت طول می‌کشد! ما باید با کتک او را بیرون بیاوریم. وقتی هم می‌خواهد نماز بخواند، سه چهار ساعت طول می‌کشد و در آخر هم نمی‌تواند نماز بخواند! خدا نکند کسي به این جا برسد.

حال این دختر خانم چه باید بکند؟ خیلی آسان است؛ وقتی کارش در دستشویی تمام شد، خود را در مدت یک دقیقه بشوید و از دستشویی خارج شود. اگر هم می‌گوید نجس است، باید بداند که اين شيطان درون اوست که می‌گوید پاک نشد.

کساني هم که در غسل کردن وسواسي هستند، بايد همين طور عمل کنند. وسواسی اگر غسلش بیش از پنج دقیقه طول کشيد، گناه کرده است؛ گناهش هم خيلي بزرگ است. معنا ندارد چند ساعت براي يک غسل پنج دقيقه‌اي معطّل شود. باور کنيد غسل ائمّه‌ي اطهار(، غسل مراجع تقليد بيش از اين طول نمي‌کشد.

هیچ وقت فراموش نمی‌کنم استاد بزرگوار ما، مرحوم آيت الله العظمی محقّق داماد! نقل مي‌کردند: یکی از روحانیون سر حوض مدرسه‌ی فیضیه با خودش کلنجار می‌رفت؛ یعنی یک مقدار وضویش را طول می‌داد. مؤسّس بزرگ حوزه‌‌ي علمیه‌ي‌ قم، مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبد الکريم حائري! اين صحنه را دیدند. جمله‌اي در گوشش گفتند و رفتند.

آيت الله داماد! می‌گفتند: این فرد دیگر تا عمر داشت، براي وضو گرفتن سر حوض مدرسه ديده نشد. بعداً از او پرسیدم: حاج شيخ چه گفت؟

گفت: مرحوم حاج شیخ عبدالکريم گفت: اگر مردم این وضو را از تو یاد بگیرند و خیال کنند وضوی اسلام این است، در روز قیامت چه جوابي داري؟

 و چنانکه نقل کرده‌اند خود مرحوم آیت الله العظمی حائری! وقتي برای وضو گرفتن سر حوض می‌آمدند، یک مشت آب به صورت می‌زدند، یک مشت آب به دست راست و یک مشت آب به دست چپ و مسح سر و پاها را می‌کشیدند و می‌رفتند زیر کتابخانه‌ی مدرسه‌ی فیضیه و نماز می‌خواندند؛ یعنی وضوی ایشان یک دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید. این وضوی يک مرجع تقلید است. وضويي که اسلام از ما خواسته، غير از اين نيست.

در طهارت و نجاست هم همین است. به صرف احتمال طهارت، از ما خواسته‌اند که بنا را بر طهارت قرار دهيم. حتّي اگر کسی با نگاه کردن به لباسش مي‌فهمد نجس است يا پاک، فرموده‌اند: اگر مي‌خواهي رفع شکّ کنی، بکن، امّا حکم اسلام اين است که چنين کاري لازم نیست.

معمولاً وقتی برف يا باران بیاید براي وسواسی‌ها و حتّي انسان‌هاي متعارف، راه رفتن در کوچه‌ها سخت است. وسواسی‌ها که نجس می‌دانند، براي انسان‌هاي متعارف هم

سخت است که با ترشّحات باران و گل‌ها نماز بخوانند، امّا مراجع تقلید هميشه مقیّد بوده‌اند که به مردم نشان بدهند با همین گِل‌ها هم نماز صحيح است.

حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی! مقیّد بودند به طلاب بنمایانند که با این گِل کوچه‌ها می‌توان نماز خواند و نماز می‌خواندند. مراجع بزرگ در مدرسه‌ی فیضیه با همین گِل‌ها نماز می‌خواندند. خود من حضرت امام خميني! را‌ دیدم که مقیّد بودند با همين گِل‌ها و ترشّحات، نماز بخوانند. حتّي براي من نقل‌ کردند که روزي عمّامه‌ي مرحوم مؤسّس حوزه‌ي‌ علميه‌ي قم، حضرت آیت‌ الله العظمی حائري! در صحن حمّام عمومي افتاد و ايشان عمّامه را برداشتند و بر سر گذاشتند.

وسواسی هم باید همين‌ طور باشد، بايد بی‌ اعتنایی کند. اگر مدّتي اين‌ طور عمل کند، مطمئن باشد که دردش درمان خواهد شد.

همه‌ی شما می‌دانید، فقها در رساله‌ها نوشته‌اند که شکِّ کثیر الشّک اعتبار ندارد؛ یعنی اگر شما يک مرتبه يا دو مرتبه در نماز مغرب بين یک و دو شکّ کردید، نمازتان باطل است. امّا اگر باز اين شکّ شما تکرار شد و به بار سوّم رسيد، ديگر به آن اعتنا نکنيد؛ معنایش این است که باید بنا را بر آن چه به نفع شماست بگذارید؛ مثلاً اگر در نماز مغرب بين دو و سه شکّ کردید، بنا را بر سه بگذاريد و نماز را تمام کنيد. اين مسأله اختلافي هم نيست؛ همه‌ي فقها اين طور مي‌گويند. حتّی فقها می‌فرمایند: وقتی به این حالت رسید، دیگر شک در نماز دو رکعتی و چهار رکعتی فرقي ندارد، هر شکّی که باشد، چه از نظر فقهی صحیح باشد یا فاسد، نباید اعتنا کند. و این بيان فقها از روایات اهل بیت( گرفته شده است([3]).

این سخن اهل بيت(، در طهارت و نجاست هم می‌آید. یعنی همین طور که شکّ کثیر الشّک در نماز اعتبار ندارد، شکّ کثیر الشّک در وضو و غسل و طهارت و نجاست هم اعتبار ندارد. حتّي فقها گفته‌اند: قطع وسواسی حجّت نیست، چه رسد به ظنّ یا شکّ او. این جملۀ «لا اعتبار بعلم الوسواسي في الطهارة و النجاسة([4])» در عروةالوثقي آمده است و بسياري از مراجع هم آن را تأييد کرده‌اند. زيرا يقين وسواسي، يقين نيست؛ تخيّل و توهّم است. یعنی اگر وسواسی يقين به نجاست هم داشت، يقينش حجّت نیست، چه رسد به ظنّ و شکّ او. باید ببیند عرف مردم چطور عمل می‌کنند؛ او هم همان طور عمل کند. زيرا ائمّه‌ی طاهرین( فرمودند: شکّ کثیر‌الشّک اعتبار ندارد. بعد هم تعيين مصداق کرده‌اند که با سه بار شکّ پشت سر هم، کثرت شکّ تحقّق مي‌يابد([5]). آن بزرگواران مي‌خواهند با بي اعتنايي، اين حالت خطرناک درمان شود. در ساير شک‌ها هم همين طور است. اسلام این بی اعتنایی را می‌خواهد. باید در هر چه وسوسه دارد، حق الله باشد یا حق النّاس، کارهای عادی باشد یا کارهای عبادی، همين رويه را در پيش بگيرد. راه ایستادگی در مقابل اين حالت خطرناک، مبارزه‌ی منفی است.

استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی! مي‌فرمودند: من در اصفهان نزد مرحوم آیت الله العظمی میرزا ابوالمعالی کلباسي! در مسجد حکیم درس می‌خواندم. به ایشان گفته بودند که من به وقت نماز، دیر یقین پیدا می‌کنم و ایشان متوجّه شدند که من در معرض آن هستم که در اين مورد وسواسی شوم. بنابراين يک روز ظهر در مسجد حکیم بعد از اتمام درس، به من ‌گفتند: آقا حسین، اذان می‌گویند، برخيز و نماز بخوان.

آقای بروجردی! می‌فرمودند: من یک مقدار صبر کردم و حرف ايشان را نشنیده گرفتم. دوباره فرمودند: آقا حسین، پا شو و بگو چهار رکعت نماز باطل به جا می‌آورم، قربة الی‌الله.

چقدر حرف خوبی است! وسواسی باید چنین باشد. اگر وسوسه در وقت دارد، وقتی مؤذّن می‌گوید: الله اکبر، نماز را شروع کند. اگر وسوسه در نجاست دارد، همان وقتی که دستش را زیر آب برد یا زیر شیر آب گرفت، دیگر کنار برود. اگر شک دارد يا حتّي ظنّ يا يقين دارد که هنوز نجس است، بگوید پاک است. در عرض پنج دقیقه غسل کند؛ اگر یقین پیدا نکرد، بگوید: می‌خواهم جنب باشم، می‌خواهم نجس باشم و با همان حال از حمّام بیرون بیاید، توجّه نکند و مشغول نماز شود. و خلاصه، هر کاري که مردم می‌کنند، او هم بکند. مطمئن باشد، یک ماه طول نمی‌کشد که اين درد، درمان مي‌شود.

روایتی از امیرالمؤمنین% است که استاد بزرگوار ما آيت الله العظمي بروجردی! در بحث‌هاي فقهي بارها این روایت را می‌خواندند که امیرالمؤمنین% فرمودند:

«مَا أُبَالِي أَ بَوْلٌ أَصَابَنِي أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَم([6])»

باکی ندارم از این که به من بول باشد یا آب، وقتی که نمي‌دانم.

همین مقدار که نمی‌دانم پاک است یا نجس، يعني براي من پاک است، هر چند در واقع نجس باشد. این قاعده‌ی «طهارت» بسياري از امور را براي ما راحت کرده است. و همين طور قاعده‌ی «حل» که وقتي نمی‌دانيم فلان چيز حلال است یا حرام، بنا را بر حلال بودن آن بگذاريم. اسلام این قواعد را به اين دليل وضع کرده است که ما وسواسی نشويم.

یکی از بدبختی‌هایی که وسواسي دارد، این است که همه را جز خودش نجس می‌داند؛  معلوم است که اين کار شیطان است. اگر قدري دقيق‌تر نگاه کنيم، معنايش اين است که همه جز خودش را جهنّمی می‌داند؛ اتّفاقاً اگر دست از اين کار زشتش بر ندارد خودش زودتر از ديگران به جهنّم می‌رود. خلاصه همه‌ي فقها می‌گویند: شکّاک و وسواسي باید با بی اعتنایی دست از کارهایش بردارد.

شخصي به خدمت امام صادق% آمد و در مورد خوردن پنير سؤال کرد.

حضرت فهميدند که این شخص وسواسی است. پولي به غلامشان دادند و فرمودند: برو پنیر بخر و بیاور. غلام هم پنیر را آورد و حضرت از آن خوردند.

دوباره آن شخص در مورد پنیر سؤال کرد.

امام صادق% فرمودند: مگر ندیدی آن را خوردم؟

گفت: ديدم امّا دوست دارم از خودتان بشنوم!

حضرت فرمودند: در مورد پنير و غير آن به تو مي‌گويم که هر چه که در آن حلال و

حرامي بود، بر تو حلال است تا آن که مورد حرام را به طور مشخص بشناسي، در آن صورت بر تو حرام است و ترکش واجب([7]).

در روايت ديگري، راوی از امام صادق% مي‌پرسد: دماغم خون افتاده و نمی‌دانم به لباس‌هایم ریخته است يا نه.

حضرت فرمودند: قبلاً به طهارت لباست يقين داشتي و حال شک داري که نجس شده يا نه؛ پس يقينت را با شک نقض نکن.

باز مي‌پرسد: یابن رسول الله، آيا لازم است تفحّص کنم و ببينم لباسم نجس شده يا نه؟

امام% فرمودند: لازم نیست نگاه کنی([8]).

وقتي دين تا اين حد ساده گرفته است و احتمال طهارت را کافي مي‌داند، ديگر وسواس چه معنا دارد؟ حتّي اگر کسي با تفحّص يقين به نجاست پيدا کند، باز هم لازم نيست خود را به دردسر بياندازد.

وقتي خود اسلام اجازه داده، ديگر کاسه‌ي داغ‌تر از آش شدن معنا ندارد. اسلام سخت‌گيري در اين مسائل را جايز نمي‌داند. اسلام دین سهل و آسان گير است([9]) و اگر ما به عنوان وسواس بر خودمان سخت‌ بگیریم، این مقدّم دانستن خود بر خدا و پیامبر- و ائمّه‌ی طاهرین( و مراجع تقلید است. اسلام قاعده‌ی طهارت دارد. اسلام می‌گوید: من می‌خواهم ساده بگيرم، نمي‌خواهم تو در مشقّت بیافتی. تو مراعات کن حرام واقعی نخوري، دیگر شبهه‌ناک خوردن اشکالي ندارد. با «بسم الله الرّحمن الرّحیم» شبهه‌اش را رفع کن. و حقيقتاً اگر نداند نجس است یا پاک، نداند حرام است یا حلال، با گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می‌تواند شبهه‌اش را برطرف کند.

در مورد ساير صفات رذیله هم همین طور است. انسان حسود وقتی حسادتش شعله‌ور مي‌شود، چه می‌کند؟ غیبت می‌کند، زخم زبان می‌زند و بالأخره عکس‌العمل نشان می‌دهد. حال، اگر عکس‌العمل نشان ندهد و با این حسادت مبارزه‌ی منفی کند، به جای غیبت از او تعریف و تمجيد کند، به جای زخم زبان زدن در مقابلش تواضع کند، کم کم این مبارزه‌ی منفی حسد را کم‌رنگ می‌کند و در نهايت آن را از بین می‌برد.

وسواس هم مثل حسادت است. ریشه‌کن کردن آن مشکل است، امّا اگر به اين توصيه‌ها، خوب عمل کند، کار آسان می‌شود و مهم‌تر از همه همين بي اعتنايي است.

[1]. الکافي، ج 3، ص 359؛ من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 339؛ تهذيب الأحکام، ج 2، ص 343

[2]. الکافي، ج 3، ص 358؛ تهذيب الأحکام، ج 2، ص 188

[3]. ن.ک: تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج 8، باب 16 از أبواب الخلل الواقع في الصلاة، صص 227 ـ 229

[4]. العروة الوثقى، ج ‏1، ص 151

[5]. قَالَ الصَّادِقَ%: إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مِمَّنْ يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلَاثٍ فَهُوَ مِمَّنْ كَثُرَ عَلَيْهِ السَّهْو. (من ‏لا يحضره ‏الفقيه، ج 1، ص 339)

[6]. من‏ لا يحضره ‏الفقيه، ج 1، ص 72؛ شيخ طوسي، تهذيب ‏الأحكام، ج 1، ص 253

[7]. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ لِي لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ طَعَامٍ يُعْجِبُنِي ثُمَّ أَعْطَى الْغُلَامَ دِرْهَماً فَقَالَ يَا غُلَامُ ابْتَعْ لَنَا جُبُنّاً وَ دَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ وَ أُتِيَ بِالْجُبُنِّ فَأَكَلَ وَ أَكَلْنَا مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الْغَدَاءِ قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي الْجُبُنِّ فَقَالَ لِي أَ وَ لَمْ تَرَنِي أَكَلْتُهُ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَه. (الكافي، ج6، ص 339)

[8]. عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرُهُ أَوْ شَيْ‏ءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ تُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ قُلْتُ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً قُلْتُ فَإِنِّي قَدْعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْأَصَابَهُ وَ لَمْ أَدْرِ أَيْنَ هُوَ فَأَغْسِلُهُ قَالَ تَغْسِلُ مِنْ ثَوْبِكَ النَّاحِيَةَE  Fالَّتِي تَرَى أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهَا حَتَّى تَكُونَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ قُلْتُ فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْ‏ءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ الشَّكَّ الَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ قُلْتُ إِنْ رَأَيْتُهُ فِي ثَوْبِي وَ أَنَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ تَنْقُضُ الصَّلَاةَ وَ تُعِيدُ إِذَا شَكَكْتَ فِي مَوْضِعٍ مِنْهُ ثُمَّ رَأَيْتَهُ وَ إِنْ لَمْ تَشُكَّ ثُمَّ رَأَيْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ الصَّلَاةَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَيْتَ عَلَى الصَّلَاةِ لِأَنَّكَ لَا تَدْرِي لَعَلَّهُ شَيْ‏ءٌ أُوقِعَ عَلَيْكَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّك. (تهذيب‌الأحكام، ج 1، ص421)

[9]. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً يَحْمِلُ نَعْلَيْهِ حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ يُصَلِّي فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِينَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ يَا عُثْمَانُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاح. (الكافي، ج 5، ص 494)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا