- اصل سوّم: نبوّت
- اثبات نبوّت
نبوّت يعني فرستادن پيامبران و نازل کردن کتب آسماني و نصب اوصياء از جانب خداوند تبارک و تعالي.
پر واضح است که وجود انبياء و اوصياء براي بشريت عين فيض و رحمت الهي است و انسان نيز اقتضاي پذيرش چنين فيضي را دارد. از سوي ديگر، حقتعالي فيض دهندۀ مطلق است و محال است که انسان را از اين فيض آشکار محروم سازد. افزون بر اين، ارسال رسل و انزال کتب آسماني و نصب اوصياء، فوائد و برکات فراواني دارد که تاريخ انبياء الهي گواه آن است. وقتي چنين باشد قاعدۀ حکمت باريتعالي و قاعدۀ لطف آن لطيف- جلّ و علا- ضرورت نبوّت را اثبات ميکند.
از جمله فوائد نبوّت که شاهد قرآني نيز دارد، ميتوان به برقراري عدالت اجتماعي، حاکميّت اخلاقي و تزکيۀ نفس در جامعه، تعليم دين و هدايت بندگان به سوي کمال اشاره نمود.
- ابزار پيامبران براي هدايت انسانها
انبياي عظام و اوصياي کرام، براي هدايت مردم و رساندن پيام الهي به ايشان، نيازمند ابزاري هستند. اين وسايل و ابزار عبارتند از:
1) هدايت تشريعي(وحي): به همۀ انبياء به اندازۀ احتياج و به قدر وسعت وجوديشان، «وحي» ميشده است و از نظر اصل القاي وحي به آنان از جانب خداي سبحان، تفاوتي وجود ندارد. ولي تفاوت ميان پيامبران از نظر علم و سعۀ وجودي بسيار زياد است.
در اين ميان حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبدالله(ص) و اوصياي گرامي ايشان(، چون به معناي حقيقي «انسان کامل»اند و «تجلّي حقتعالي با همۀ اسماء و صفات حتّي اسماء و صفات مستأثره» هستند، از امتيازات ويژهاي برخوردارند و در رتبۀ بسيار بالاتر قرار دارند.
2) هدايت تکويني(معجزه): هر پيامبري بايد براي اثبات نبوّت خود معجزه داشته باشد. و معجزه آن است که احدي نتواند آن را بياورد، گرچه اهل رياضت يا کرامت باشد. نظير عصاي حضرت موسي(ع) که اژدها شد و زنده کردن مردگان توسّط حضرت عيسي(ع) و نزول قرآن کريم که معجزۀ جاويد نبيّ اکرم(ص) است.
3) عصمت: با کمي دقّت روشن ميشود که انبياء عظام و اوصياء گرامي( از گناه و خطا و سهو و نسيان محفوظ هستند. عصمت يکي از ابزار مهم رسالت پيامبران است و با دلايل روشني نياز و وجود آن اثبات ميگردد که در اين نوشتار مختصر امکان پرداختن به آن دلايل نيست.
4) تزکيه: از قرآن شريف استفاده ميشود که همۀ پيامبران بهخصوص حضرت خاتم الانبياء(ص) براي تزکيه و تهذيب نفوس بشريّت مبعوث شدهاند. وقتي چنين باشد طبعاً خود آن بزرگواران نيز نبايد رذيلهاي داشته باشند، بلکه عقل حکم ميکند که مهذّب و مبرّا از هر رذيلهاي باشند تا بتوانند رسالت خويش را به فرجام برسانند.
5) تحليه: برخورداري از صفات نيکو و فضائل پسنديدۀ اخلاقي نظير سعۀ صدر، صبر، استقامت، شجاعت، رأفت، عفو، تواضع و… نيز از ابزارهاي پيامبران گرامي و اوصياي آنان به شمار ميرود.
- نبوّت حضرت محمد بن عبدالله(ص)
حضرت محمّد بن عبدالله(ص)، آخرين پيامبر الهي است كه طبق عقيدۀ ما مسلمانان از همه انبياء بالاتر و والاتر و از هر جهت اشرف و افضل پيامبران است، دين او كاملترين دين است و تا روز قيامت قدرت ادارۀ جامعۀ بشري را خواهد داشت و به ايندليل ـ به رغم همه موانعي كه بر سر راه داشته و دارد ـ جهاني خواهد شد.[1]
در مدّت 23 سال نبوّت پيامبر اسلام(ص)، بيش از چهار هزار معجزه از ايشان صادر شده، چنانكه تاريخ نويسان نيز آن را بيان كردهاند.
معجزۀ مهم، زنده و جاويد آن حضرت، قرآن شريف است. پيامبر گرامي(ص) دعوت خود را با قرآن كريم آغاز كردند و با صراحت تمام، همه مردمان از عرب و غير عرب، دانشمند و غيردانشمند، فصيح و غيرفصيح، اديب و غيراديب، قانونگذار و غيرقانونگذار را به مقابله به مثل دعوت فرمودند كه در اصطلاح علمي به آن «تحدّي» ميگويند.
بر اساس آياتي از قرآن کريم که در آن به صراحت تمام، تحدّي پيامبر اکرم(ص) بيان شده است، تحدّي مربوط به همۀ جوانب قرآن شريف، اعمِّ از برهانهاي علمي قرآن، نکات تاريخي و مباحث اخلاقي و نيز احکام و قوانين ميباشد.
همچنين تحدّي عمومي است و همۀ آدميان با ابزارهاي علمي و فکري گوناگون را دعوت ميکند. و نيز منحصر به زمان و مکان خاصي نميباشد؛ يعني اگر در عصر حاضر هم کسي يا گروهي بتواند مثل قرآن شريف بياورد (که نميتواند)، مسلمانان ميپذيرند که قرآن شريف از جانب حقتعالي نيست.
- قرآن، معجزۀ جاويد نبيّ اکرم(ص)
قرآن کريم از جهات متعددي معجزۀ جاويد است که در اين مجال صرفاً به سه جهت اشاره ميگردد:
اوّل: قرآن شريف، زماني در سرزمين حجاز نازل شد که فنّ فصاحت و بلاغت و استفادۀ اين فن، در آن منطقه رونق فراواني داشت. با بعثت نبيّ اکرم(ص) و نزول قرآن شريف، بازار سخنواران و شاعران مشهور عرب تعطيل شد، زيرا نور شمع در مقابل نور خورشيد نابودشدني است. فصاحت و بلاغت قرآن کريم چنان تأثيري بر جاي نهاد که بزرگان اهل ادبيات آن دوران لب به اعتراف گشودند و قرآنشريف را کلام برتري معرّفي کردندکه هيچ چيز بر آن برتري نمييابد.
دوّم: قرآن کريم در مدّت بيست و سه سال و در حالات مختلف مثل سفر، حضر، صلح، جنگ، آسايش و… بر پيامبر گرامي(ص) نازل شد و با اين حال هماهنگي خود را حفظ کرد. حوادث مختلف، حالات رواني گوناگوني در انسان پديد ميآورد و تأثیر فراواني در گفتار و کردار او دارد؛ امّا قرآن کريم از لحاظ شکل، محتوا، جاذبه، روش، انسجام و عدم دگرگوني، از ابتدا تا انتها هماهنگ است و هيچگونه اختلاف، اعوجاج و يا لااقل تغيير رأي در آن وجود ندارد. پس معلوم ميشود اين کتاب عظيم، حاصل تراوش فکري هيچ بشري نيست و منشأ آن علم خداوند است.
سوّم: قرآن شريف، حاوي زيباترين، دقيقترين و رساترين برهانهاي اعتقادي، مباحث تاريخي، مسائل علمي، نکات مربوط به عرفان نظري و عملي و نيز مباحث اخلاقي و سير و سلوکي است؛ امّا با اين وجود، قرآن کتاب هيچکدام از اين مباحث نيست؛ بنابر اين بايد گفت قرآن کريم همۀ علوم را در خود جاي داده است.
اينک آيا ميتوان گفت که قرآن شريف با اين محتواي عظيم، از سوي خداوند متعال نازل نشده است؟
ذکر اين نکته نيز ضروري است که قرآن شريف را کسي آورده که درس نخوانده است.
- عدم تحريف قرآن کريم
بنابر اظهار و اذعان عالمان بزرگ اسلامي اعم از شيعه و سني، هيچگونه تحريفي در قرآن کريم واقع نشده است و اين قرآن که اکنون در دست مسلمانان است، بدون هيچگونه کاستي يا زيادهاي، همان قرآني است که بر قلب مبارک رسولالله(ص) نازل شده است و کاتبان وحي در زمان پيامبر گرامي(ص) آن را نوشتهاند و مواظب بودهاند که آيات شريف قرآن، بدون يک کلمه کم و زياد نوشته شود. علاوه بر اين، همّت مسلمانان در طول تاريخ، بر خواندن و حفظ قرآن مجيد که بر اساس تأکيد رسولگرامي(ص) بوده است، مانع تحريف قرآن شده است. نظير اين دلايل براي عدم تحريف، در قرآن شريف و در کتب مختلف تفسيري و غير تفسيري ذکر شده است.[2]
دليلي که فصل الخطاب و رافع نزاع است، اينکه پروردگار متعال وعده داده است که حافظ قرآن باشد و هيچ باطل و کم و زيادي تا روز قيامت در آن راه نيابد.
]اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ[[3]
«ما قرآن را نازل كرديم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.»
]لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ[[4]
«هيچگونه باطلى از پيش رو و از پشت سر، به سراغ آن نمىآيد.»
- خاتميّت پيامبر اکرم(ص)
پيامبر گرامي اسلام(ص) خاتم پيامبران است و بعد از او تا روز قيامت، پيامبري نخواهد آمد. آن حضرت نه به قوم، نه به منطقه و نه افراد خاصي اختصاص دارد و نه براي زمان خاصي مبعوث به رسالت شده است. اين موضوع اساسي در آياتي از قرآن کريم و نيز در برخي از روايات متواتر که از پيامبر گرامي(ص) نقل شده است، به صراحت بيان گرديده و ترديدي در آن وجود ندارد.
]مَا كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ[[5]
محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستادۀ خدا و خاتم پيامبران است.
«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[6]
[يا علي] تو نسبت به من مانند هارون هستى نسبت به موسى، مگر آنكه بعد از من پيامبرى نخواهد بود
سرِّ خاتميت در اين است که بعثت پيامبر بعدي يا بايد به دليل نقص دين قبلي باشد، يا اينکه دين قبلي نتواند جامعۀ بعد را اداره کند، يا دستورات پيامبر قبلي نابود و يا تحرف شده باشد. از آنجا که هيچيک از دلايل ذکر شده در مورد دين اسلام و پيامبر خاتم(ص) قابل تصوّر نيست، پس علاوه بر اينکه وجهي براي وجود پيامبر بعدي نيست، بلکه آمدن او بيهوده است و با حکمت باريتعالي منافات دارد. اسلام ديني فطري است و به همين دليل هم ابدي است و چون ابدي است، تا ابد پاسخگوي همۀ احتياجات بشري خواهد بود.
- جهانى بودن اسلام
از قرآن شريف به خوبى استفاده مىشود كه دين بزرگ اسلام، بر خلاف ميل دشمنان و مخالفان آن جهانى خواهد شد و با وجود همه كارشكني ها و ايجاد موانع، اسلام شكست نخواهد خورد. ظهور اسلام و حكومت آن بر جهان از نظر قرآن كريم مسلّم است، امّا اين كار به دست چه كسى محقّق خواهد شد؟
قرآن شريف، در يكجا اين حركت عظيم را به مستضعفان زمين نسبت مىدهد:
]وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِى الْاَرْضِ[[7]
و در موارد ديگر، اين حركت را به صالحان و شايستگان نسبت داده است.[8]
و از رواياتى مثل روايت ثقلين استفاده مىكنيم كه مراد از افراد صالح و شايسته در اينگونه آيات شريفه، شيعيان هستند كه با دو بال قرآن كريم و عترت( به سوى واقعيّتها پرواز مىكنند، چنانكه از تاريخ قطعى نيز استفاده مىكنيم كه مستضعف در قرآن كريم همان شيعه است كه از بعد از رحلت رسول اللَّه(ص)، در رنج، ترس، تقيّه و در زير فشار ضرب، قتل، طرد از حكومت، بلكه از جامعه و…. زندگى كرده است و هيچ جرمى جز پيروى از پيامبر(ص) و عترت( نداشته است. اين ادّعا احتياج به بيان بيشترى دارد كه در اينجا مجال آن نيست.
[1]. توبه / 33
[2]. در کتاب منتشر نشدۀ «دلائل الفقه» از تأليفات حضرت آيت الله العظمي مظاهري«مدّظلّهالعالي»، بيست دليل براي اثبات عدم تحريف قرآن کريم آورده شده است.
[3]. حجر / 9
[4]. فصّلت / 42
[5]. احزاب / 40
[6]. الكافي، ج 8، ص 106
[7] . قصص / 6-5
[8] . انبياء / 105 ؛ نور / 55